سلام بر همه اونایی که می شناسم و نمی شناسم بعد از صد سال و اندی اومدم و خوش اومدم امسال سالی پر از تغییر و تحول بود همون جایی که کار میکردم توسط بخش دولتی استخدام شدم ضامن خواستین برای وامی چیزی در خدمتم گفتن به خاطر این که کارم خوب بوده همچین کاری کردن و تلاش کردن نگهم دارن ولی از اونجایی که اخلاق مخلاق کاری ندارم فک کنم از کرده خودشون پشیمون شدن اخلاق از این لحاظ ندارم چون فقط کار میکنم عین ....

ازدواج کردم و فعلا نمیدونم کجای کارم این همه خبرای جالب خیلی جالب بود نه !!! با قشر عزیز و محترم خانواده شوهر آشنا شدم و حاشیه های بس عظیمش که تا الان ندیده بودم

بگذریم از این حرفا الان تو این لحظه فکرم خیلی مشغول بود گفتم بیام ذهنمو خالی کنم و برم پی کارم ،واقعا ذهنم پر از اتفاقا و پر از فکرای جور وا جور که توان انجام دادن کارمو از من گرفته

همه این اتفاقای خوب باعث نشد گوشه ذهنم از بعضی مسائل پاک نشه احساس می کنم دارم توی  ی مرداب فرو میرم احساس می کنم ی سری خصلتها داره توی وجودم شکل میگیره که قبلا وجود نداشته یا وجود داشته ولی چون بسترش نبود تا الان خودشو نشون نداده بود ... خلاصه بگم از خودم از بی برنامگی های خودم از شیوه ای که در  پیش گرفتم اصلا راضی نیستم

وقتی میگم اصلا راضی نیستم یعنی تا اون حد که تمام فکرم سمت خودمو رفتارایی که کنترلش انگار از دستم خارج شده،کاش ی کانون بود که واقعا اصلاح و تربیتی توش وجود داشت نه اینکه با ی سری اخلاقای بد رفت و به جای اینکه اصلاحی صورت بگیره ی سری اخلاقای بدتر شکل بگیره

مطئنا اگر کانونی وجود داشت که مسیر و راه و روش ترک ی سری اخلاقای بد رو که باعث آزار روحی من و امثال من شده و توی وجود خوده من هستش و باعث ناراضیانی من و اطرافیانم شده حتما داوطلبانه شرکت می کردم اگر همچین چیزی وجود داشت این مملکت بدون شک گلستان می شد

نمیدونم شاید هر از چندگاهی بیام و اینجا ابراز وجود کنم و یا خودمو رو تخلیه کنم چون حس میکنم کسی توی دنیای واقعی اطراف خودم حوصله شنیدن حرفامو نداره ،احساس میکنم این حرفا توی دنیای واقعی وجود نداره،توی دنیای واقعی کسی به فکره بدیای رفتار خودش نیست،کسی یک لحظه هم از بد بودن ی سری از اخلاقای خودش خجالت نمیکشه و نگران نمیشه که کجا داره میره،احساس میکنم وقتی برای شنیدن این حرفا وجود نداره،خدا داره توی زندگیا میره،انگار ناراحته و میخواد همه مارو به حاله خودمون رها کنه تا توی ورطه ای که رفتم بیشتر فرو بریم...

الان سره کارم برنامه ریزی کردم 11 روز کاری رو توی دو شیفت انجام بدم و امیدوارم برسم ،هرچند توی زندگیم به برنامه ای که ریختم عمل نکردم ولی این بار مثه هر بار دوبار امتحان می کنیم ...