خاطرات من

من یعنی ما هنوز شام نخوردیم امروز زودتر از دیروز اومدم اینورا برنامم اینه زودتر از هر شب بخوابم چون واقعا خستم وامروز ساعت 9 رفتم سره کار باورم نمیشه دارم خیلی بی نظم میشم برای سره کار رفتن  البته برای جبران و تنبیه خودم تقریبا تا ساعت 6 سره کار بودم و تنبیه خوبی بود

فردا باید زوده زود و سره وقت برم سره کار ی عالمه کار دارم توی برنامه ریزی بلند مدتم ی جورایی کارو بارمو باید تا شهریور ماه جمع و جور کنم و به ی جمع بندی کلی برسم و خیالم ی جورایی راحت شه آقا شهریورش جریان داره اگه شهریور شد و اونی شد که باید بشه بهتون میگم جریانشو

پس برنامه کاریمون این شد روزای فرد چون باشگاه دارم تا همون ساعت 2:30 پایان کار خوبه ولی روزای زوج تا ساعت 16 میمونم و کارامو جمع می کنم و این جمعه استثنا میرم سره کار ولی از ساعت 10 صبح تا 16 بعد از ظهر این ی برنامه کلی حالا امکان داره ی خورده این ورو اونور شه چون شنبه باید ی گزارش کاری ارائه بدیمبگذریم از کار و بار، مرررررد باید کار کنه  و من شعارم اینه برای حفظ کارت تمام تلاشتو بکن مگه اینکه شرایط بهتری تو زندگی و کارت برات پیش بیاد و منم باید با این شرایط کنار بیام و منتظر ی برنامه برای ی جهش باشم

خدایا ی دعا دارم خدایا دور کن هر چی بدیه ،چی میشه ما کنار هم زندگی کنیم و همدیگرو دوس داشته باشیم خدایا محبتو رشد بده تو دله بنده هات

شهادت هم وطنای عزیزمو تسلیت میگم و امیدوارم شاهد همچین صحنه های دلخراشی نباشیم ،هیچ کشت و کشتاری نباشه خدایا توی ماه رمضونت بعیده تو نزار اینجوری بشه ،منصرف کن خدایا خودتو بهشون با رویه خوش نشون بده